های....
امروز کلی با هم حرف زدیم..
اونم چه حرفایی..
همش از عشق میگفتیم..
راستش من نتونستم بهش بگم که عاشقت شدم ..
ولی بهش فهموندم که یه نفر رو خیلی دوس دارم..
امروز یه حرفی بهم زد که شاید من آرزوش رو داشتم و بیشتر برام مثل یه رویا بود تا واقعیت..
بهم گفت تنها نرو.. وایسا تا با هم بریم..
من فک میکنم اونم بعد از سه سال دوری حالا تازه داره بهم علاقه مند میشه.. .. ممنونتم خدا..
حاظر نیستم که اون عاشقم بشه ... میدونین چرا؟..
اگه اون عاشقم بشه شاید که نه حتما از خدا غافل میشه.. منم دلم نمیخواد مانع از پیشرفت اون بشم ..
چون واقعا دوسش دارم ..
میدونید چیه؟.. من اصلا هراسی ندارم که تو دنیا داد بزنم عاشششششششققققققممممم...
اونایی که عاشق شدن میدونن من چی میگم .. به همین خاطر ذلتی پبششون ندارم ..
اونایی هم که نمیدونن عشق چیه میخوان ما رو پیش عاشقا ضایع کنن که بازم نمیتونن (چون عاشقا عشق کشیدن دیگه)..
در هر حال آی آدما ...آی دنیا... من عاااااااشششششقققققممممم...
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه با خبر باش که من غرق گناهم هر شب
همیشه عاشق باشید..