سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.:: پـــــر شکســــته ::.

دوباره پاییز..

بازم بارون..

دوباره فصل تنهایی های من...

دوباره دلتنگیهای شدید..

دوباره گریه کردن های شبانه..

دوباره زیر بارون قدم زدن و به انتهای جاده نگاه کردن..

دوباره بی خوابی های شبانه..

دوباره فشار دادن دو  دست سرد ..

دوباره یک رنگ کردن اشکام با بارون..

و دوباره مردن..

بهترین فصل گریه ها..

اصلا خدا پاییز رو برا عاشقا آفریده..

به خاطر اینکه هرچی دلشون میخواد زیر بارون گریه کنن تا کسی نفهمه..

یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه..

...

همیشه عاشق باشید..

بر میگردم.

 


نوشته شده در تاریخ شنبه 90/9/12 توسط .:امیر معظمـ:. | نظر

همه روزای پاییز برام قشنگه...

پاییز منو یاد اون میندازه...

چون همه ی روزای قشنگ زندگیم از پاییز شروع شد..

اون روزی که دیدمش یادمه که اوایل پاییز بود..

و هر بار که حال و هواش میومد تو سرم .. دلم عجیب هوس پاییز رو میکرد..

هایا...

چقد رپاییز دوست داشتنیه..

وقتی هوای پاییز و زمستون به سرم میخوره .. همه ی خاطراتم برام تازه میشه..

چه دورانی بود..

یادتونه براتون نوشتم.. که تو خواب بهم گفتند مهمونی تموم شد...(قابل توجه آبجی بزرگه)..

منظورم این بود که تو جخواب بهم گفتند دوران عاشقی تو دیگه تموم شد..

دیگه نمیخواد با چشمای شبنم زده بخوابی ..

دیگه نمیخواد تو دلت داد بزنی..

دیگه نمیخواد بسوزی...

بعدش یه دوره ی جدیدی رو برام کلید زدند...

تو نوشته بعدی بهتون میگم که این چه دورانیه...

همیشه عاشق باشید...


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/10/12 توسط .:امیر معظمـ:. | نظر

 

خوب رسیدیم به اونجایی که از مهمونی بیرونم کردند

میدونین مهمونی چی بود .. یه مهمونی که نزدیک سه چهار سال طول کشید ..

خیلی توی این مهمونی به من خوش میگذشت ..

اوتقدری که حال خودم رو نمیفهمیدم ..

اصلا متوجه هیچ چیزی جز پرنسس مهمونی نبودم .. چقدر زیبا درستش کرده بودند..

 تازه هیچ وقت به صاحب مهمونی نگاه نمیکردم ..

اصلا هواسم به نبود .. اون هی به من نگاه میکرد ..

 ولی من متوجه نگاهاش نمیشدم ..

بگذریم .. بهم گفتند دیگه تموم شد..

 مهمونی تموم شد ..برو بیرون ..

خوشحال شدم که این مهمونی طولانی هم تموم شد ..

ولی یه جورایی هم دلم شکست..

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآارااااااااااااااااااااااامممممممممممممممم

دلم شکست از این که دوباره باید دلم تنگ بشه .. دلم تنگ بشه برای اون همه خوبی . اون همه قشنگی ..

الان هم از مهمونی اومدم بیرون .که دارم براتون مینویسم ..

الان که بیرونم به جای اینکه بیشتر فک کنم به اوقات خوش مهمونی .. فکرم به صاحب مهمونی مشغوله ..

میدونم .. خیلی مبهم براتون گفتم ..آخه یه فضول باشی کنارم نشسته نمیذاره دلم بنویسه..

هی دست دلم رو خط میزنه.. باشه واسه یه وقت دیگه.. ..

همیشه عاشق باشید....

 


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89/8/18 توسط .:امیر معظمـ:. | نظر
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

دریافت کد موزیک

ساخت کد آهنگ