وبلاگ :
.:: پـــــر شكســــته ::.
يادداشت :
ساقيه ساغر شکسته ..
نظرات :
7
خصوصي ،
60
عمومي
پارسي يار
: 5 علاقه ، 44 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شهريار كوچه ها
سلام
سري بشکسته و خوني به حالم زباني بسته و محتاج يارم ....
به ياران که زبان را برگشودند .....شگفتا رسم مستي را نمودند ...
به تهذيب گام اول را نشانده ....
به پاي ديگران پابند کشانده ....
رها کن اي هوش يار سوي دلدارت بشين
نفس را کشته و در دل يارت نشين
......مصرع آخر (نفس خود تهذيب و اهل راز نه) اهل راز نه يعني با اهل معنا همنشين کن يا خود نفستو اهل راز کن ... دعوا هاي بالا ذم معناي اوله ولي اگه معناي دوم باشه ممدوحه...
راستي بعضي جاها از وزن بيرون مياد من اينجوري حس ميکنم
پاسخ
سري بشکسته و خوني به حالم زباني بسته و محتاج يارم ....
به ياران که زبان را برگشودند .....شگفتا رسم مستي را نمودند ...
به تهذيب گام اول را نشانده ....
به پاي ديگران پابند کشانده ....
بذاريد من نظر بدم...
اين ابياتتون که خيلي قشنگ بود..
فک ميکنم از خودتون باشه..
وقتي اهل فني مثه شما بياد وبه بنده.. جز خجالت کاره ديگه اي بلد نيستم..
از راهنماييتون هم بسيار سپاسگذارم ..
قدم رنجه فرموديد.. آقا وحيد.