• وبلاگ : .:: پـــــر شكســــته ::.
  • يادداشت : تکه هاي جدا از هم..
  • نظرات : 6 خصوصي ، 40 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 2 نظر
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    کوک کن ساعتِ خويش !
    اعتباري به خروسِ سحري، نيست دگر
    دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است

    کوک کن ساعتِ خويش !
    که مـؤذّن، شبِ پيـش
    دسته گل داده به آب
    و در آغوش سحر رفته به خواب

    کوک کن ساعتِ خويش !
    شاطري نيست در اين شهرِ بزرگ
    که سحر برخيزد
    شاطران با مددِ آهن و جوشِ شيرين
    دير برمي خيزند

    کوک کن ساعتِ خويش !
    که سحرگاه کسي
    بقچه در زير بغل،
    راهيِ حمّامي نيست
    که تو از لِخ لِخِ دمپايي و تک سرفه ي او برخيزي

    کوک کن ساعتِ خويش !
    رفتگر مُرده و اين کوچه دگر
    خالي از خِش خِشِ جارويِ شبِ رفتگر است

    کوک کن ساعتِ خويش !
    ماکيان ها همه مستِ خوابند
    شهر هم . . .
    خوابِ اينترنتيِ عصرِ اتم مي بيند

    کوک کن ساعتِ خويش !
    که در اين شهر، دگر مستي نيست
    که تو وقتِ سحر، آنگاه که از ميکده برمي گردد
    از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي

    کوک کن ساعتِ خويش !
    اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر
    و در اين شهر سحرخيزي نيست
    و سـحر نـزديک است ...