پيام
+
احــســاسِ ســوخـتـن بــه تــمـاشــا نـمـي شــود
.
آتــش بــگــير تــا کــه بـفـهــمـي چــه مـيـکـشـم

.
آتــش بــگــير تــا کــه بـفـهــمـي چــه مـيـکـشـم


الهه سکوت
92/11/26
قافيه باران
سلام برشما....مصراعها رو برعکس زدين... آتش بگير تا که ببينين چه ميکشم/ادراک سوختن به تماشا نمي شود...
«امير معظم»
ممنونم از حُسن دقتتون سرکار خانم قافيه.../ ولي نميدونم چرا اينجوري بيشتر به دلم نشست..
منتظر باران
اين بيت منو ياد اين شعر مياندازه...آنکه دائم طلب سوختن ما مي کرد//کاش مي آمد و از دور تماشا مي کرد.
«امير معظم»
شعر زيبايي بود منتظر بزرگوار.. /کلا ابياتي که حرف از سوختن ميزنن بار معناييه بالايي دارن..
قافيه باران
ببخشيد ديگه دقت زياد هم خوب نيست /مهم بار معناييه که در هر صورت هست...
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید