پيام
+
*پير ما گفت:*
*با ابرها راز مگوي*..
*پياله ها خاليست*..
*هر چه را رفتني باشد*..
*به گونه هاي او امّيد وار ترم*..
*نقاشي خداست*
*ماندگار است*.
*نقاش را*
*هر چه از دل بر آيد*
*لا جرَم بر دل نشاند*..
*ماندگار است.*
*مانگار *
اقاقيا
91/10/30
«امير معظم»
جناب رواق مقرنس ! به محضر شريف و نورانيتان بايد برسانم که اين واژه طبق سياق کلام دقيقا در جايگاه خود قرار گرفته است. و در عالم عرفان ابتدا تاييد حاصل مي شود و سپس تکرار. / و من الله توفيق.
شهريار کوچه ها
جلوه ي اشک رو خيلي خوب ادا کرديد البته اگه درست فهميده باشم/ هر چه روح انسان رقيقتر باشد اشکش بيشتر است وزينتر است
«امير معظم»
سلام جناب شهريار../ قدم رنجه فرموديد../ در اين جا نويسنده مويّد يک وجود مانگار است که تمام و عيار جلوه ي محبوب را نمايان مي کند.
شهريار کوچه ها
مجنون سر کارمون گذاشتي هر حرفي ميزنيم ميگي هووووم
«امير معظم»
از قرار معلوم جناب مجنون علاقه اي به مباحث عرفاني ندارند../ جناب شهريار خاطر شريفتون رو آزرده نفرماييد..
شهريار کوچه ها
بله ياد آقايان گودرزي و شقايقي افتادم
«امير معظم»
اين دو بزرگوار کي بودند؟؟؟
شهريار کوچه ها
جناب مجنون استادند ولي حيف نشد ما در تخصص ايشان بحثي داشته باشيم
شهريار کوچه ها
يک ضرب المثل هست برادر
«امير معظم»
جناب رواق عبارت شريفتان را معنا مي فرمايييد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
«امير معظم»
آقاي مجنون..!//پس بسم الله.
شهريار کوچه ها
آقاي معظم اين فيد شما عرفانيه؟ عشقيه؟ از ذات حبيب حرف ميزنه؟ يا از ممکنات
«امير معظم»
ممنونم../ البته ماندگاري چون از صفات لا يزال حضرت احديت است.. هميشه داراي وجهه و وجود طولي با اوست../ بنا بر اين منظور از گونه ها.. اين است که چون نقاشِ اين گونه ها، خداي تبارک و تعالي بوده.. بنا بر اين ماندگار است..زيرا از خداي ماند گار سر چشمه گرفته است..بنا بر اين مانند او نيز ماندگار است.. پس گونه هاي محبوب متصف به صفتي شد که آن صفت از صفات لا يزال
«امير معظم»
خداوندي است.
«امير معظم»
جناب شهريار.. هم عرفانيه هم عشقي .
«امير معظم»
اصلا از مصداق متن در اين مورد خارج شويد../ براي صفت ماندگاري ..فقط و فقط نفس صفت را در نظر بگيريد نه موصوف را..
شهريار کوچه ها
وقتي اين جمله رو ديدم ميدوني ياد چي افتادم
«امير معظم»
ياد چي بزرگوار؟؟؟
شهريار کوچه ها
برو توي وبلاگم توي آرشيو (از دل نوشته هايم ميگويم ) که اولش با اين شروع ميشه* باز سخن از عاشقي، باز سخن از سوختگي، باز سخن از درس پير، چند بار بگويم، سخن از معرفت است. حرف ما عمودش حب دل است.*
«امير معظم»
اها.. يادم اومد جناب شهريار.. متنش رو توي خونه دارم.. يادته ازت گرفتم؟؟؟
شهريار کوچه ها
توي آرشيو بود لينکشو ندارم
«امير معظم»
من متن کاملش رو دارم ميارم..// باز سخن از عاشقي، باز سخن از سوختگي، باز سخن از درس پير، چند بار بگويم، سخن از معرفت است. حرف ما عمودش حب دل است. پير به مجلس آمد و دست به سماء بلند کرد، گفت: همچون سماء باشيد.
ديدگانم به سماء بود که گفت: چه يافتي
«امير معظم»
گفتم سکوت
امر کرد تعريف بفرما.
آسمان همچون دلي ست بر گرد ارض، هيچ به کلام نمي برد.
در دلش آشوبها ست..... در دلش آتشهاست..... در دلش بارنهاست..... در دلش فريادهاست.....
خوشا به حالش درس اطاعت گرفت.
عشقمان گفت: ذق که من کريمم.
«امير معظم»
درد فراق را حتي به زبان نياورد هر چه بود در دل بود..... هر چند گفتند:(( رنگ رخساره خبر مي دهد از سر درون)) چه بگويم، که اين کار دل است وگر نه اين را هم مي پوشاند.
در شگفتم چرا نمرده است .
پير فرمود تطبيق بفرما
گفتم:عاجزم
«امير معظم»
فرمود: ((من عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلي ديته و من علي ديته فانا ديته))
«امير معظم»
حديث قدسي: کسي که عاشق من شود من عاشقش مي شوم و کسي که من عاشقش شوم ميکشمش و کسي که بکشمش بر من واجب است که ديه ي او را بپر دازم و کسي که پرداخت ديه اش بر من واجب شود بهاي ديه اش خودم هستم)
«امير معظم»
سر به زير انداختم و گفتم مرگ من کي رسد؟
بفرمود: سکوتت چه شد؟؟؟
«امير معظم»
جناب رواق! اين جلوات جبريه ي شيدا به جهت سعه ي وجودي اش گاه گداري به قالب جهان آدميان روي کرده و تماثيل مختلفي را يک جا جمع کرده که اگر صد از هفتصد کم کني و کنار 110 به اضافه ي 90 بگذاري.. حاصل کاريست که فاعلش دارد.
«امير معظم»
تثليث را نظاره بر برج حوت نماييد همان تربيع در ساعت سعد مي شود بزرگوار.
«امير معظم»
به اميد خدا بزرگوار..منم کم کم رفع زحمت مي کنم..
جـــــام غـــــزل
سلام! *ابري در بهار * اين شعر را امروز گفتم. http://jamegazal.parsiblog.com/Posts/35
«امير معظم»
زيبا بود.. خدا قوّت..بيا دريا کنيم دل را که تا اعجاز کنيم
جـــــام غـــــزل
شعر* من از انگور بيزارم* http://jamegazal.parsiblog.com/Posts/36