پيام

«امير معظم»
91/10/5

+ صداي *سکوت قلبم* همه ي شب را گرفته بود آن گونه که *ستاره ي سهيل* در اين تاريکي *اظهر من الشمس* مي درخشيد *مسافر*ي که خسته از همه ي آدمها بود در* کوچه باغ *هاي شب مانند *مجنون ديوانه* اي که در *سرزمين عشق حماسه ي مجنون* ميساخت *ستايش کيمياي ناب* مي کرد آن گونه که *شاعر پروانه ها* پروانه را به *پروانگي *اش متهم ساخت

سربازي در مسير 91/10/10

در اين ميان بانويي که معروف به *خادمة الشهدا* بود*وضويي با مي *ساخت تا* شب نشين جاده هاي مه آلود *باشد که فقط *عشق* هندسه ي آن را ترسيم کرده بود جاده هايي که *نسيم صبا* با عطر *ياس*ش *هاتفِ توحيدي* بود که فقط *ابرارِ* در* منادي معرفت *آنر ا مي شناختندآنهايي که بسان* هور غزلِ صداقتِ تسنيم* را براي *ساميّه* با نواي *شهريار کوچه ها *يش همنوايي کردند.. ..

آن جايي که *همه چيز مخصوصا شعر* خاطره هاي *رواق مقرنس* را که با *گلبرگهاي انتظار* تزيين شده بود زنده مي کردو صاحبان آن رواق با* لعل سلسبيل *که هديه اي از *مکاشفه مسيح* بودسيراب گشتند تا آنجا که* نگهبان* آن ديار با زمزمه هاي* آرش *خون* قتيل العبرات* را در رگهاي خسته ي امير معظم جوشانيد..

تا *شوق وصال* فرزندان *نسل چهارم *را رنگ و بويي تازه بخشد و *ثانيه ها* را نيز براي *مجنون الحسين *بسان *ميثم* که در شعر هاي شاعر *شيرازي *با پيام *قاصدکها و شاپرکها* ي ديار *اميد* آميخته بود ، *دو بال پرواز* بخشد و آسمان *کشتي نجات ما* را* تشنه* ي *ياد ياران سرباز ولايت* کند که مانند *عقيق 14* بدرخشندو *مهديه* ي وجود را از ديار *اخراجي* ها خارج کند

و من در کنار *ساقي رضوان* الهي در *ساعت يک و نيم* بسان *آذرخشي* که پيش تر *ستاره اي خاموش* بود با دستاني پر از* هاله* دعا ميکنم که* خدايا عاقلم فرما*آمـــــــيـــــــــن::::::::: تاريخ: *نه ده هشتاد و هشت*...

سلام ... از لطف شما سپاسگزارم

خواهش ميکنم.. قابلي نداشت... بداهتا بود.. کم و کاستي داشت.. عفو بفرماييد

خواهش ميکنم..

ممنون از حسن ِ نظرتون...خدا خيرتون بده...

موچکّرم..(متشکرم)..

سلام .بسيار زيبا بود...ممنون ازلطف و زحمتتون:)

خيلي با اسمم حال ميکنيا :)

بسيار ‏زيبا ‏...‏ ‏تشکر ‏...‏ ‏

سلام...خيلي زيبا بود...وممنونم که منو هم شريک فرمودين

سلام. ممنون از شعر زيباتون. بسيار زيبا بود

سلام جناب معظم زيبا بود ممنون :)

قشنگ بود :)

قشنگ بود - پروانگي

قشنگ بود - پروانگي - غزل صداقت

سلام.. از همه ي دوستان گرامي و عزيز به خاطر حسن نظرشان تشکر ميکنم... / جناب ذره بين .. عفو بفرماييد.. نه اينکه يادم به شما نبودا.. اتفاقا بود.. ولي هر کاري کردم نتونستم ( بهتره بگم هنرش رو نداشتم)

سلام...خيلي ممنونم از شما..بسيار زيبا

زنده باشي داداش :) هنر شما بي نقصه... نام کاربري ما خيلي تو متن ادبي جور نميشه :)

*وقتي با *ذره بين *نگاه*مرد خدا*خدائي*نگاه کرد انگار*نورخدا*را در*مهاجر*،*آسموني*ديد..

سلام،زيبا بود،تشکر

سلام. ممنونم. زيبا بود و البته نشان از فکر خلاق شما داشت

دلم ميخواست در سطور *بالايي* جايي هم براي من بود:)

سلام تشکر از شما...جالب بود موفق باشيد.

سلام عليکم... ممنون ... زيباست

خيلي ممنون.زيبا بود

چقدر جالب بود جناب معظم :)ممنون و سپاس انشاله هميشه موفق باشيد

سلام خدا قوت زحمت کشيديد

جناب مجنون الحسين ع وساعت يك و نيم بزرگوار و سرکاران محترمه خانمهاي ?هاتف?..-زندگي آسماني..? ح. بالايي ..مهديه....*ابرار*..ستايش...*شيرازي*:...توحيدي.. جميعا عليکم السلام.. قابل شما رو نداشت..

سلام احسنت کار زيبايي بود دستتون درد نکنه

ممنون از لطفتون..خيلي جالب بود...زحمت کشيديد

دمت گرم فقط ما اينجا غريبه بوديم؟؟؟؟؟ولي خيلي خوشگل به هم ربط داديشون.@};-@};- @};-

نميدونم چرا کسي اسم ما رو نمينويسه:(

نسيم صبا :دي ... عالي بود :) ممنون

يه مدته با خودم فکر ميکنم داداش کوچيکه چرا نيست نگو بي معرفت اسمشو عوض کرده شعر هم ميگه.......اسم همه رو هم مينويسه جز ما:(خداحافظ

ما تو هيچ متني نميگنجيم از قرار معلوم:)))....بسيار جالب و زيبا بود جناب معظم....