پيام
+
اين روزها..
*هواي بــاراني..*
بدجور دلم را هـــوايي ميکند..
گفتم بــــارانــــ!..
*ياد شهــريــار کـــوچه ها افتادم..*
اونم خيلي بارون رو دوس داشت..
اي کاش ميومد..

*زهرا بانو*
91/7/20
«امير معظم»
:)
«امير معظم»
بح..بح..نگا کن کي اينجاس.. // آرش خان خودتي؟؟؟
«امير معظم»
سلام ب اق ا ل ي ه من!!!..
«امير معظم»
راستش شنبه ها که ميرم دانشگاه.. چهارشنبه ها ميام خونه.. به همين خاطر فرصت اينترنت بازي ندارم.. نه اينکه فرصتش نباشه ها.. نه داداش.. امکانش برام نيس.. متوجهي که..
*صبا*
اونم خيلي بارون رو دوس داشت.../// سلام . مگه اتفاقي براشون افتاده؟!
«امير معظم»
خوشحالم که حواست جمعه آرش خان../ خانم صبا..نه اتفاقي براشون نيوفتاده.. نميدونستم شما انقد اهل دقتين..ايييييش..
«امير معظم»
فک نکنم.. / اخه اون روز حواسش جمع نبود..
«امير معظم»
همون روزي که من از بالاي ديوار داشتم توي حياط خونتون رو نگاه ميکردم..
«امير معظم»
نه خير.. فقط بايد بگم اون کله اي که بالاي ديوار بود بچه نبود.. باباي بچه بود.. //ياد خاطرات بد که ميوفتم حالم بد ميشه.. ميفهمي که؟؟..
«امير معظم»
تحت نظر که نه. ولي زيرش نظر ميدم هر از گاهيي.. حواست باشه بچه جون..
*صبا*
عجب
*صبا*
جواب حرف صاحب فيد بود :)
*صبا*
بايد عادت کرد :)