پيام
+
*تــــير خلاص..*
48 ساعت جنگ در هورالعظيم..
خاطرات محمود نجيمي..
اين مشخصات کتابي بود که توي جلسه ي بروبچ پارسي در اصفهان بهمون دادند..
ديگه چيزيش نمونده تا تمومش کنم..
*واقعن خوندنيه*..
به شما هم پيشنهاد ميکنم مطالعه کنيد.

*ياس*
91/7/7

*ياس*
نه ديگه ما هم صبر ميکنيم بهمون هديه بدن بعد بخونيم
«امير معظم»
اوووووووووووووووووووووووووووه.. حالا کو تا يه جلسه هم تو شهر شما بر گذار بشه و بعد اين کتاب رو به شما هم هديه بدند../ من يه پيشنهادي دارم.. بهتره آدرستون رو بدين تا من وقتي اين کتاب رو تمومش کردم براتون بفرستم..
جواد كاظميان*
http://jkpsp.parsiblog.com
*ياس*
من منتظر ميمووووونم///اونم ميشه
«امير معظم»
خانم ياس!... حالا من يه چيزي گفتم.. شما چرا جدي گرفتين..// انگار اوصاف ما اصفهانيا به گوشتون نخورده ها..
*ياس*
ديگه مرده و حرفش!! يا کتابو ميفرستيد يا پول کتابو که برم خودم بخرم+مخارج راه و بليط مترو و ترافيک و ...
«امير معظم»
واي خداي من...// يعني از امشب ديگه کابوس ديدناي من شروع ميشه....
شهر خدا
ببخشيد كي اصفهان جلسه بوده
«امير معظم»
تقريبا دو سه هفته ي پيش.../ مگه خبر نداشتين ؟؟!!
*ياس*
زود کتابو تموم کنيد که به دستم برسونيد تا کابوساتون هم تموم شه
«امير معظم»
من از همين الان منتقل شدم به بيمارستان../ لطفا از اين تصمصم آدم کُشانه صرف نظر کنين..// // واي خداي من.. هزينه ي رفت و برگشت و بليط و مترو اين جور چيزا رو من بايد بدم...واي... نه.. من که باورم نميشه خدا منو اينجوري امتحان کنه... نه... حتما دارم خواب ميبينم...// نه... خداي من .... اي کاش يکي يه پارچ آب بريزه روي من.. من از خواب بيدار بشم... // اصلا خواب خوبي نيس..
*ياس*
متاسفانه شما کاملا *بيدار هستيد*...خبري از پارچ آب *نيست.*..به فکر *مخارج* باشيد....*صرف نظر کردن=غيرممکن*....امتحان *سخت*يه ولي خب بايد *سربلند* بيرون بيايد و سر حرفتون(تعارفِ...) بمونيد....
«امير معظم»
خوبه که خودتون ميدونيد تعارفِ ... بود//
*ياس*
ولي خب ديگه *تعارف هم اومد نيومد داره* و بعضيا مث من نميذارن حتي يه تعارف هم از دستشون بره.........به فکر مخارج باشيد.....*من پيگير هستم*
*ياس*
ئه چرا نظر آخرتونو پاک کرديد؟ ... خودموني با خدا بود :دي ... *کتاب من چي شد؟*... کدپستي بدم يا شماره کارت؟ انتخاب با شماست ...
*ياس*
آيکون پيگيري