پيام
+
چند روزيه که فقط داري فيد عاشقونه ميزني..(مشکوکي گلم)
حالا هم که بهونه کردي مريضي.. تا روزه نگيري
که يه وقت اون شکم گندت کوچولو نشه..
*اين اواخر هم که عاشق شدي..*()
داري به عشقش سيگار ميکشي..
تکليفتو با ما روشن کن* جناب ///..*
ما رفيق *سيــــگاري* نميخوايم..

«امير معظم»
91/4/30
شهريار کوچه ها
مطمئني که سيگار ميکشه
«امير معظم»
مگه نديدي امروز... بوي گند سيگار ميداد...فک کرده ما بچه ايم .. نميفهميم... // ولي من از دور فهميدم چه غلطي خورده... / داره سيگاري شدنش رو با عشق اين دختره توجيح ميکنه ..
«امير معظم»
جناب سرزمين عشق.. من روزي چند وعده فقط اين مجنون ديوونه رو ميبينم... بيشتر از شما از حالش خبر دارم...
«امير معظم»
هه... تو؟؟؟... ريز ميبينمت جوون... // ما خودمون با جبار سينگ قرار داد داريم.. کجاي کاري ؟؟
«امير معظم»
جناب مجنون.. حالا که سيگاري شدي.. مرام رفاقتت هم کم شد؟؟؟... آخ .. ببين سيگار با مغزت چي کار کرده بچه... هي بهت ميگم از اين زهرماريا نکش... ولي گوش نميدي که..
گل پسر دنيا*محمد*
مجنون كه ازدواج كرده بود..چطور عاشق دختر همسايه شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
«امير معظم»
نه محمد خان.. کدوم ازدواج... اون تو ازدواج اولش اگه موفق بود الان بچش هم سن و سال گودزيلا بود... اون ازدواجش به طلاق کشيده شد... فک کنم زنش فهميده بود که شوهرش سيگار ميکشه.... // حالا هم که دوباره عاشق شده.. دست از سيگار بر نداشته..
«امير معظم»
سلام شاعر جان.... // اي کاش سيگار خوب ميکشيد... از اين آشغاليا ميکشه که بار اول راهيه بيمارستان ميشه... هما 2///
«امير معظم»
آخيش... سرزمين ... زود تر برو... جاي نيزه هات هم اصلا درد نگرفت.. زير لباسم زره پوشيده بودم.. هه..
«امير معظم»
بله مجنون خان.. تا اون وقتي که من دوستت بودم... بچه ي درس خوني بودي... ولي وقتي عاشق اين دختره شدي ... سيگاري شدي.. ديگه نمره هات از 10 بالتر نيومد که نيومد... ديگه از دست رفته حساب ميشي بد بخت..
«امير معظم»
خدا حافظ سر زمين جان/// شاعر پروانه9 ها... اين حرفا يعني چي؟؟؟.. کوبايي اصل ...وا... نا سلامتي ميخوايم مجنون و ترکش بديما..
«امير معظم»
شاعر اون روز که تصير خودت بود... من که خعلي راهنمايي کردم.. ولي خودت .. گوش ندادي..
«امير معظم»
*ببين مجنون.. من تا تو رو ترکت ندم... و دست اين دختره رو که عاشقش شدي..(لعيا خانوم)... نذارم تو دستت که بلکه اينطوري سر به راه بشي و انقد الکي عاشق دختراي مردم نشي .. و همچنين سيگار نکشي.. دست بردار نيستم که نيستم.. (درضمن.. دو تا شيتيل هم از قبل بدهکاري.. نسيه ديگه باهات کار نميکنم.. )*
«امير معظم»
ايول .. شاعر جان...// پس کمک کن تا اول ترکش بديم.. بعدم يه فکري به حال اين عااشقيش بکنيم... آخه خيلي داره داغون ميشه ... ميترسم به عخش اين دختره.. که بد جوري داره دل ميبره.. خدايي نکرده معتاد بشه..
شهريار کوچه ها
يکم اخلاقي حرف بزنم / آبروي مومن از کعبه حرمتش بيشتر است
«امير معظم»
ببين شاعر جان... / اگه دست و پاشو ببنديم... دست و پاي دلشو که نميتونيم ببنديم... باس يه فکري به حال اين دختر همسايه بکنيم.. که دل مجنون ما رو دزديده..
شهريار کوچه ها
مجنون داداش کو .. چند وقت پيشم عکس منو گذاشت .... اصلا نميدونم چه شکلي گير آورده بود از کجا دزديده بود
«امير معظم»
جناب شهريار.. خواهشا سيا بازي نکن../ تو خودت به من گفتي اين فيد و بزنم.. بلکه بتونيم مجنون و از سيگار و عشق و پقش نجاتش بديم... يادت رفت؟؟؟
شهريار کوچه ها
آخه چرا اين فکرو ميکني مجنون
شهريار کوچه ها
حالا مجنون واقعا عاشق شدي ؟؟؟ اگه عاشق شدي خب بيا پيشم يکم در مورد عشق روشنت کنم
«امير معظم»
آهاي... با شما دونفرم... // نجنون . و شهريار... لطفا بحث رو عوض نکنيد... / بهتره يه فکري به حال اين جوون بد بخت بکنيم که داره معتاد ميشه .. اونم به خاطر عشق دختر همسايشون لعيا..
«امير معظم»
آخه شاعر .. يه چيزي ميگيا.. ايم مجنون ديوونه همينطوري مثه اين اُسگلا به همه چي ميخنده.. ديگه واي به حال اونوقتي که از قرصا بهش بديم...
شهريار کوچه ها
*مجنون به نبودن فکر کن *
«امير معظم»
بفرما.... ديدي.... داره به شهريار ميگه آتيش داري... / بفرما.. نگفتم معتاد شده خاک بر سرو..
شهريار کوچه ها
مجنون فندک اتمي بدم يا معمولي
«امير معظم»
جناب شهريار:.. يادت نيس اين مجنون منکر عخخخخخش بود.. حالا مثه خ ر توي عشق گير کرده...
شهريار کوچه ها
راستي اگه فيلتر قر مز داري يکي هم به من بده
شهريار کوچه ها
داداش کوچيکه مجنون منو معتاد کرد
«امير معظم»
آره جون خودت.. تو که راس ميگي.. / بگو بينم چند وقتيه که عشقش شدي ؟؟.. اين دختره لقمه ي تو نيستا... هوار بار...
«امير معظم»
زندان مهم نيست.. ما ميخوايم رفيقمون رو از سيگار نجات بديم... به خاطرش زندان هم ميريم..
«امير معظم»
ئه..ئه... شهريار!!!.. بنداز ون سيگارو.... ئه..ئه... تو نا سلامتي ميخواستي مجنون رو ترکش بدي.. حالا نشستي لب جوب کنارش داري سيگار ميکشي؟؟؟؟"... شيطونه ميگه بزنم ..
شهريار کوچه ها
*حالا مجنون واقعا سيگاري شدي*
شهريار کوچه ها
الان دارم به دستم نگاه ميکنم........ :(
«امير معظم»
آخه اينم سؤاله ميپرسي شهريار؟؟؟؟.. خوب معلومه که سيگاري شده.... مگه نديدي امروز توي ماشين بوي گند سيگار ميداد... هي الکي وانمود ميکرد که کنار يه آدم سيگاري نشسته.. از اون بو گرفته... ولي ما که بچه نيستيم..
«امير معظم»
جناب شاعر... دلت اصلا براي اين مجنون نسوزه... يَک دراکولاييه براي خودش که نگو... هزار نفر هم که بشيم.. بازم کمه...
«امير معظم»
شاعر.. به خاطر گز..؟؟؟... چه کم ارزش!!.. بيا طرف ما... حد اقل سودي که برات داره اينه که معتاد نميشي... ولي هر کي با اين مجنون پِلکيده معناد شده ها.. نديدي داش سيگار ميداد دست شهريار؟؟؟...
شهريار کوچه ها
*مجنون حالا چي ميکشي*
«امير معظم»
بله مجنون خان.. اون که يه بحث ديگست... / فک کردي همه مثه من واسه تو خاصانه دل ميسوزونند... / بيا و حرف گوش بده بچه.. دست از سر اين دختره بردار... اون قبلا يه شوهر داشته... ولي نتونسته باهاش بسازه... با تو که حتما نميتونه بسازه.. لعيا دختري نيس که تو. بتوني رامش کني.... بعد نگي نگفتيا..
شهريار کوچه ها
حالا اگه در بره چيکار ميکني اين که بدتره / خب سيگار بکشي بهتره
شهريار کوچه ها
مجنون !!!!! چند بار عاشق شدي ؟؟؟ اين عشقها خوب نيستا
«امير معظم»
چه دفايي؟؟/.. حرف حق که دفاع کردن نداره... / دو ماه پيش عاشق سميرا شده بود.. اون يکي دختر همسايشون.. حالا هم عاشق لعيا شده.. اين يکي دختر همسايشون... ولي فک کنم عاشق يکي ديگه هم شده باشه.. که گويا همسايهروبه روييشون باشه... فک کنم..
شهريار کوچه ها
نه ديگه تابلو شده / جلوي قاضيو ملغ بازي
«امير معظم»
ببين مجنون... همه فهميدن که عاشق شدي... /شهريار که از دور نگاه کنه ميفهمه کي عاشقه ..کي عاشق نيس... تابلو شدي ديگه... ببين.. ما ميخوايم کمکت کنيم.. باور کن... / ولي اول بايد اون زهره ماري رو بذاري کنار..
شهريار کوچه ها
البته سيگار تنهايي آدم پر ميکنه / آدم سوختنشو که ميبينه ميفهمه عاقبت يه روز زير پا گذاشته ميشه
شهريار کوچه ها
مجنون بايد قوي باشي هر دو رو بذار کنار
«امير معظم»
شهريار!!!.. از اين جور حرفا نزن... دو.باره مجنون هوايي ميشه ميره از اون کاراي خاک بر سري ميکنه ها...
شهريار کوچه ها
خب عزيزم اشکالي نداره برو عاشقي کن فقط خوتو خورد نکن يه آينده اي هم هست
«امير معظم»
ديدي آخرش اعتراف کردي؟.. ديدي؟؟؟... تو که منکر عقش بودي حاج آقا....
«امير معظم»
شهريار داري واسش نسخه ميپيچي؟؟.. فک کنم زوده ها.. اون هنوز توي عاشقي کردن بچس.. نميبيني اول عاشقي رفته سيگاري شده؟.. مثه اين نديده ها...
«امير معظم»
بله مجنون خان.. همه اول همينو ميگم.. ( عشق ما فرق ميکنه.. )... ولي وقتي سر حساب ميشي ميبيني فقط هوس بوده...
«امير معظم»
جناب شاعر.. کار از ماسک . پاسک گذشته... بيا طرف ما بمون... اينطوري به نفع خودته...// ميخواي بري از يه معتادي که هر روز عاشق يه نفريه دفاع کني؟؟؟؟
«امير معظم»
ببين جناب مجنون.. تو خودت دو ماه پيش به من گتي ميخواي با سميرا ازدواج کني.. ولي الان ميگي عشق لعيل زده تو چشات... از کجا معلوم که فردا هم لعيا رو نذاري کنار و عاشق يکگي ديگه نشي؟؟؟... ببين.. عشق به خوشگلي نيس که.. عشق روحيه... ميفهمي؟؟.. روحي...
«امير معظم»
لعيا دختري نيس که بتونه تو رو درک کنه... اون به خاطر پول و خانوادته که ميخواد با تو ازدواج کنه.. بعدشم.. معلوم نيس چي بشه... شايد تا آخر باهات نمونه... يا اينکه تو متوجه بشي لعيا دختر آرزوهات نبوده.. ولي اينو وقتي ميفهمي که خعلي دير شده....
«امير معظم»
خوب اگه روحيه... بايد کنترل شده باشه.. نه اين که تازه تو رو گوشه گير کنه... بايد به تو انگيزه بده.. تو رو زنده کنه... با تو هم ساز بشه.. / ولي تو داري چي کار مکني؟؟... گوشه گير شدي... درس درست و حسابي نميخوني... به هيچي فک نميکني.. حتي به آيندت..
شهريار کوچه ها
داداداش کو چ..... مجنون وقتي با تو و سيد و امثالي مثل شما ها هم خوابگاهي بوده پس اين عشق ازش انتظار ميرفته
«امير معظم»
خوب .. حالا خ دادي که چي مثلا؟؟؟... من دارم وظيفمو انجام ميدم... حالا اگه لعيا خانوم هم خودش اينجاست و ميبينه.. ديگه چه بهتر... حد اقل حرفايي که تو خودت نميتوني بهش بزني رو ما بهش ميزنيم..
شهريار کوچه ها
حکم چيه ؟؟؟ بي بي چيه
«امير معظم»
جناب شهرياووو ما توي خوابگاه هيچ وقت تابلو نميکرديم که عاشقيم.. در ضمن از مال ما فرق ميکرد.. هه.. من عاشق يه آدم الافي مثه تو شده بودم.. هه..
شهريار کوچه ها
عجب يعني عاشق من شده بودي ...... پس الان که هي ميگي برات ميميرم يعني عاشقمي
شهريار کوچه ها
بازي قشنگيه (البته الان ديگه بازي نميکنم ) فکر آدم همش تو حساب کتابه
«امير معظم»
نه بابا.. دارم بهت تيکه ميندازم.. ولي تو که نميفهمي که... فک ميکني خبريه..
«امير معظم»
خدا نگهدار شاعر خان.. / *جناب شهريار.. بازي کدومه ديگه.. نميفهمم منظورتو..*
شهريار کوچه ها
اما من ميدونم تو از دوري من ميميري ...... آخه خب بيا بگو عاشقتم .... منم بگم نفر بعد
«امير معظم»
حرف حق که جواب نداره... // اي کاش ميتونستم از خودم دفاع کنم... اي کاش..
«امير معظم»
راستي شهريار.. امشب يه شاهکاري کرديا... خودت فهميدي چي کار کردي؟؟؟
شهريار کوچه ها
نه بگو
«امير معظم»
اين که کلي وقته اينجايي.. ولي هر چي نگاه ميکنم ميبينم که فيد نزدي... اين يه شاهکاره ها...
شهريار کوچه ها
بايد فکر کنم / بعد يه فيد ميزنم
«امير معظم»
بح بح.. جناب رواق مقرنص هم که تشريف فرما شدند.... // لطفا همه قيام بفرماييد...
«امير معظم»
سلام استاد
«امير معظم»
دستت برا چي ورم کرده... مگه شما هم مثه مجنون سيگار ميکشين جناب رواق؟؟؟... وااااااي..
«امير معظم»
شاعر اگه با من بودي... سلام عزيزم..
«امير معظم»
آسد مرتضي سلام... آخه واسه چي بزرگوار.. ؟؟
«سيدمرتضي»
اخوي توي خصوصي به بنده فرمودند كه از لحاظ اخلاقي مشكل داره . اگر امكانش هست به عنوان برادر كوچكترتون حرف بنده رو قبول كنيد
«سيدمرتضي»
البته ببخشيد و عليكم السلام
توحيدي
سلام جناب داداش کوچيکه شرمندم بعضي از الفاظ داخل فيد در شان و شخصيت شما و بقيه ي بزرگواران نيست!
«امير معظم»
خواهش ميکنم... اشکالي نداره... چشم.. ولي اگه اجازه بفرماييد اون نظراتي که يکمي سلامت مجازي نداره رو حذف کنم... بهتر نيس؟؟؟
«سيدمرتضي»
هرجور صلاح ميدونيد
«امير معظم»
متشکرم... آقا سيد.. / خانم توحيدي از شما هم..
«امير معظم»
رواق الان وقتش نيس... / بذار دبيرا سوار ماشين بشن برند.. تا من پوست تو يکي رو بکنم.. حالا ببين..
«سيدمرتضي»
:)
توحيدي
اونا رو حذف بفرماييد گرامي ..يک مقدار هم در متن فيد تغييراتي صورت بديد ممنون التماس دعا شبتون خوش:)
«امير معظم»
رواق!!!!!!!!!!!!!.. مگه خودم زبون ندارم..؟؟؟
«امير معظم»
متن فيد خوبه.
«امير معظم»
نه ديگه.. گفتم که خوبه... يعني همون اولش خوب بود...
ميراب عطش
چه افشاگري شده اينجا .. پته مته ديگه باقي نموند که ريخته نشه رو داريه .. دي
اسپايکا
ي سوال... چرا مجنون جديدن فيد و کامنتاشو پاک مي کنه؟
«امير معظم»
جناب بهترين ها.. اين جور کارا با هماهنگي صورت ميگيره.. ما که بچه نيستيم پته ي کسي رو بي حساب روي آب بريزيم که.. / اسپايکا.. منم راستشو بخواي نميدونم چرا.. / شميم سحر... عليکم السلام... کجا جام خالي بوده؟؟...