پيام
+
*اين آقاهه اسمشو عوض کرده... قبلا اسمش داداشـــــــــــ کوچيـــــــــکه بوده.. ولي حالا گذاشته ......مسافـــــــــ ـر مــــــــاه...... گفتم شما هم بدونيد بد نيس.. آخه نيس يکمي شيطونه.. شايد شيطوني کنن با اسمش... *

عدالتجويان نسل بيدار
91/3/26
«امير معظم»
سلام/ چرا اين فکرو ميکني؟؟!!
«امير معظم»
چي بگم.... احساس کردم ديگه باس عوضش کنم..
«امير معظم»
مجنون سعي نکن منصرفم کني... من زود شل ميشما... موج منفي نده کله کدو..
«امير معظم»
قراره بعد از ظهر اگه هماهنگ شديم.. خبرت کنم..
*بنت فاطمه*اظهر
آدمي يه دوست مثل جناب مجنون داشته باشه ديگه نيازي به دشمن نداره...
«امير معظم»
اتفاقا من هيچ دوستي به باحالي و مهربوني و با سواتي مجنون ندارم.. / قابل توجه اظهر المن الشمس خانوم..
*بنت فاطمه*اظهر
چرا بد برداشت ميکنين؟بعضي از دشمنا از صدتادوست بهترن...
«امير معظم»
بد برداشت نکرديم که.. شما يه حالي گفتيد..
«امير معظم»
در ضمن خدا از اين جور دشمنا .. هوارتا قسمتت کنه ايشالا به حق ابا الفرض.
«امير معظم»
نميدون... آخه فک کردم يکمي اسمم ديگه بچه گونه شده.. وقتي داد ميزنم ديگه کسي نميترسه... اينطور نيس به نظر شوما؟؟
«امير معظم»
ايشالا بعد از ظهر بعد از همايش .. مفصل حرف ميزنيم.. راستش فک کنم يواش يواش داري گولم ميزني..
«امير معظم»
راستش .. من ايجور فک نميکنم.. مجنون ديوونه.. واسه ي همه جا افتاده.. و خيلي هااونو ميشناسند.. شيطوني هاي قشنگي داشت..
همسايه خورشيد
داداش كوچيكه بزرگوار ................
«امير معظم»
بزرگوار خودتي .. همسايه جان.. نظرت چيه؟؟.. عوضش کنم يا نه؟؟..
همسايه خورشيد
هر اسمي بذاري براي من عزيزي داداش كوچيكه بزرگوار
«امير معظم»
من چاچرتم.. اينجوري نگو دلم قورباغه اي ميشه..
همسايه خورشيد
:-)))
*ياس*
همون داداش کوچيکه بهتره......
«امير معظم»
..داريد منو گول ميزنيد؟؟؟؟دي..
*ياس*
گول نيست...واقعيته....داداش کوچيکه خيلي بهتره....
«امير معظم»
ممنونم.. شايد عوضش نکنم... نميدونم.. فعلا که قاط زدم..
«امير معظم»
مجنون... // کجايي// تبليغات ديگه تموم شد.. هه..
«امير معظم»
بترکي... الهي.. / حتما با موتورچيکلتت بودي .. هااان؟؟؟
«امير معظم»
.. بيکار.. حوصله داريا..
«امير معظم»
من بايد بگم دستت درد نکنه؟؟؟؟مگه واسه من کردي؟؟؟... کله پوک.. واسه خدا کار کن..
«امير معظم»
وا... ناري ناري ديگه چيه؟؟.. داوري رو ميگي..(آقا محمد ناري ناري رو داري؟؟)..
«امير معظم»
امروز ديدمشا... با مسعود بوديم... در خونه قاسم اينا ديدمش.. با دوچرخه بود.. منم الکي صداش کردم.. وقتي اومد نزديک.. با شيشه پاک کن پاشيدم تو چشماش.. بعد هم الفرار.. کلي خنديديم..
*بنت فاطمه*اظهر
دوستان تبليغ موسيقي لهو لعب دار ميکنين؟؟
«امير معظم»
من که با موسيقي ميونه ي خوبي ندارم.. / مجنون خان جواب بديد لطفا.. همينو ميخواستي..؟؟؟
*بنت فاطمه*اظهر
اينجور که شما بلند بلند خوندين مني که پنبه تو گوشم بود هم شنيدم...مواظب باشين همسايه ها نزنگن 110...
«امير معظم»
وااااااااااايييييييييييييييييييييي... بچم از دست رفت..
*بنت فاطمه*اظهر
نه با شما حرفي ندارم...الو 110؟
«امير معظم»
خانم اظهر ... خواهش ميکنم.. يه دقيقه صبر کنيد..چيزي نشده که.. خودم تنبيهش ميکنم.. درست ميشه..عجله نکنيد..
*بنت فاطمه*اظهر
#اين علامته مامور مخفيه حاکم بزرگه...احترام بزارين(ما هم آرههه)
*بنت فاطمه*اظهر
باشه جناب داداش کوچيکه يه تعهد بده يه سند کاخ يا ويلا بزاره يه شش ماه آب خنک بخوره بعد ميتونه بره...
«امير معظم»
اين علامت رو سال گذشته سازمان #=0 باطلش کرد.. امسال علامتش عوض شده.. هه.. شرمنده.. احترام گذاشتنمون نمياد.. هايا..
*بنت فاطمه*اظهر
فعلا ورژن جديد علامت نيومده ما با همين کارمونو راه مي اندازيم...
*بنت فاطمه*اظهر
اگه عموميه بفرماييد؟نميدونم چرا همه از من سوال مي پرسن...
«امير معظم»
مجنون.. اين سؤال رو تقريبا روزي بيس بار از اين خانوم ميپرسند بچه ها.. و ايشون هم ميگند که پدر بزرگم اينجوري گفته..
*بنت فاطمه*اظهر
اين سوال هم تخصصيه هم خصوصيه هم قبلا جواب دادم هم...جوابتونو گرفتين؟
«امير معظم»
خانم اظهر.. اين اسم مبارکتون رو اصلاح کنيد... انقد هم زحمت به خودتون نديد که جواب بديد.. //بهتر نيس؟؟؟
*بنت فاطمه*اظهر
فکر کنم راجب اين قبلا هم خ داده بودين؟
*بنت فاطمه*اظهر
احيانا شي با سرتون برخورد نکرده جناب داداش کوچيکه؟گفتم پدرم نه پدربزرگم...
*بنت فاطمه*اظهر
آدم سر اعتقاداتش جونشم ميده حرف که ديگه...اين جمله براتون آشنا نيست جناب داداش کوچيکه؟
«امير معظم»
اووووووووووووووووووووووووووووووووه...... گفتم چي ميخواد بگه... زياد فرق نميکنه که تو ام اينجوري آبروي ما رو بردي.. ايشششششش..
«امير معظم»
چرا... شب آخر تبليغاتم بود.. که يه آقاي نسبتا محترمي.. بهم گير بيجا داه بود.. / چه خوب يادتون مونده.. !!
*بنت فاطمه*اظهر
بله ديگه...ما از يه همچين خانواده اي هستيم...
«امير معظم»
خانم اظهر... من فک ميکنم اگه يه جواب دندون شکن به اين مجنون خان بديد توي عمومي.. دست از سرتون بر داره... // کچلمون کرد..
*بنت فاطمه*اظهر
اون المن به الشمس چسبيد...
*بنت فاطمه*اظهر
خوب بچه ها تا سوال نکنن که بزرگ نميشن...اشکال نداره بگذاريد بپرسه...کيه که جواب بده...هههه
«امير معظم»
خوب .. شما هم اگه جواب نديد که دست از سرتون بر نميدارند که... يه جواب درست و حسابي..
*بنت فاطمه*اظهر
بايد بفکرم يه چيزي بگم که بتونن هضمش کنن...
«امير معظم»
اييييييييييشششششششششششششششش.... نکنه فک ميکني فقط خودت با سواتي... هان؟/
*بنت فاطمه*اظهر
نه فکر نميکنم مطمئنم(آيکون شاگرد اول اينا)
«امير معظم»
منم پنج ساله که ترم اول معدلم بالاي نوزده بوده.. البته ترم هاي دوم نميدونم چرا بالاي 20 ميشد.. (آيکون دست بالاي دست زياته...)
*بنت فاطمه*اظهر
جدي گفتين؟ تو دانشگاه يا مدرسه؟
«امير معظم»
دانشگاه ديگه...
*بنت فاطمه*اظهر
من جدي گفتما...مدارکشم موجوده(تف به ريا)
«امير معظم»
تا ببينيم چي ميشه... هنوز که راه نيوفتاديم.. فعلا داريم نظر سنجي ميکنيم ببينيم رفقا اذن ميدند يا نه..
*بنت فاطمه*اظهر
شما احتمالا زيادي تقلب کردين...
«امير معظم»
چشم حتما...و لي اگه رفتيم تا دو سا ماهي بر نميگرديم... // نياي اونجا بعد بهونه ي مامانت رو بگيريا.. گفته باشم..
«امير معظم»
خانوم اظهر... من فقط به خاطر ممتاز بودنم.. چاهار بار .. (سالي يه مرتبه).. يک هفته سفر زيارتي به مشهد... از طرف دانشگاه.. به صورت رايگان داشتم.. ..بهله.. چي فک کرديد.. ؟/
*بنت فاطمه*اظهر
رشته تون چي بوده اونوقت؟
«امير معظم»
من رشته ي سوپ ميخوندم.. دوس داري؟؟/
«امير معظم»
کيو ميخواي بياري... زياد جا نداريما... شلوغش نکن....
*بنت فاطمه*اظهر
بهتونم مياد اتفاقا...نه پيش کش خودتون...
«امير معظم»
چه خبره پنج نفر... نه خير... تازه منو شما هم بايد صندلي جلو دو نفري بشينيم...
«امير معظم»
خانوم اظهر... /// پس اگه سوپ درست کردم نياي التماس کني که يه ظرف سوپ به من بديدا... گفته باشم..
*بنت فاطمه*اظهر
شما جيب مارو نزن ما سوپ نخواستيم:))
«امير معظم»
هه... هنوز يادتونه ها.. شما جيب ما رو نزن... عجب باحال بودا..
«امير معظم»
جنابFriendly.....ما قراره با فرقون بريم.. مياين؟؟؟؟
«امير معظم»
نه خير.. نميتونيد با چيز ديگه اي بيايد.. امسال فقط قرعه به نام منه... هرکي مخواد بره باس با من بياد... / در ضمن شما هنوز قصاص نشديد که... بايد تو فرقون کنار خودم قصاص بشيد... بهله..
*بنت فاطمه*اظهر
ببينم مي تونين امروز حافظه ي منو چشم بزنين يا نه...
«امير معظم»
چشم زديم تموم شد رفت.. کجاي کاريد شما... هه..
*بنت فاطمه*اظهر
آيکون اسفند دود کردنو تخم مرغ شيکوندنو ماشالله گفتنو صدقه انداختنو...خوب خطر رفع شد...
«امير معظم»
اي جان... مياي تصفيه؟؟؟.. دمت گرم.. پس منتظرما... يا علي..
«امير معظم»
نه.. اين چيزا که ناراحتي نداره... اصلا با همکشتي ميگيريم.. چه طوره؟؟؟
«امير معظم»
موافقم..// من باس برم.. فعلا خدافظ..